ای کاش میدانستی

عشق را در سکوت زمزمه کردیم


نگاه هایمان در هم آمیخت و قلب هایمان


 گره خورد


 گره ای جدا نشدنی


 سکوت ادامه پیدا کرد و عشق ریشه گرفت


نگفتی و نگفتم


گذشت و گذشت


 زمان زیادی که در سکوتی توام با عشق گذشت

نگفتی و نگفتم


قلبم سر شار از تمنا بود و قلبت سر شار از نیاز ... دستهایمان


دور از هم


چیزی کم داشت

 اما چیزی که زیاد بود سکوت مرگبار عشقمان بود

باز هم نگفتی و نگفتم


و امروز که من در صفحه قلبم نوشتم:


 از میان کسی که دوستش داری

و

 کسی که دوستت دارد آن که دوستت دارد

انتخاب کن عشق راپذیرا باش گدایی نکن! ـ

به سراغم آمده ای

 گفتی اما هرگز نخواهم گفت

 خود را به دیگری

می سپارم آن که دوستم دارد

و از اول گفت…..

 

نظرات 3 + ارسال نظر
شهرزاد سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:56 ب.ظ http://hichopoch.blogsky.com

che talkh!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:31 ب.ظ

Hi Saman, thanks for your comment. Are these your own poems? They are beautiful!

Nahid

فافا دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:47 ب.ظ http://kal-khone.blogfa.com

سلام
کل کل دوست داری
اگه اهل کل کل هستی خب بیا پیش ما
www.kal-khone.blogfa.com
وبلاگ ما قدیمیترین وبلاگ کل کله
کل کل آن لاین داریم
کل کل آف لاین هم داریم
اگه دوست داشتی بدون ما هم دوست داریم که به دوستامون اظافه بشه
www.kal-khone.blogfa.com
این هم آدرس وبلاگ شخصی خودمه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد